loading...
واحدپویندگان مدرسه راهنمایی پسرانه سمامبارکه
علی جباری بازدید : 12 چهارشنبه 29 آذر 1391 نظرات (0)

 

نقش دانش‌آموزان و نوجوانان بسیجی در سنگرهای دفاع مقدس با مشارکت گسترده و آفرینش حماسه‌های جاودان در صحنه‌های نبرد حق علیه باطل درخشش ممتازی داشت ، تا آنجا که امام راحل (ره) و مربی و مرشد شهدا از نوجوان بسیجی 13 ساله شهید محمد حسین فهمیده که یکی از اسوه‌ها و قهرمانان تحرک آفرین جبهه‌های رزم بوده به عنوان رهبر یاد فرموده و در حقیقت نسل انقلاب و نسلهای آینده را به ارزش والای شهادت و انس با فرهنگ و تفکر بسیجی و نیل به سعادت حقیقی رهنمون می‌سازد.
 
آری 13  آبان روز دانش آموز است، روزی که با شهادت نوجوان بسیجی حسین فهمیده این نام را به خود گرفت.

 

 

محمدحسين فهميده، فرزند محمدتقي در يكي از روزهاي ارديبهشت‌ماه سال 1346 در محله پامنار قم به دنيا آمد. در سال 1352 در «دبستان روحاني» قم مشغول به تحصيل شد. در سال‌هاي 1356 و 1357 اعلاميه‌هاي رهبر كبير انقلاب اسلامي را پخش مي‌كرد.


 

 

«فرشته فهميده» خواهر شهيد محمد حسين فهيمده مي‌گويد: برادرم ارديبهشت ماه سال 1346 و همزمان با ماه محرم به دنيا آمد و پدرم به دليل ارادتي كه به امام حسين (ع) داشت تصميم گرفت نام پسرش را حسين انتخاب كند تا ادامه دهنده راه شهداي كربلا باشد. محمدحسين مقطع ابتدايي را در قم گذراند و بعد به كرج آمديم. در سال 1357 در زمان درگيري‌هاي انقلاب او كه 11 سال بيشتر نداشت به پخش اعلاميه‌ها و نوارهاي حضرت امام (ره) مي‌پرداخت.

سال 1359 زماني كه شيپور جنگ نواخته شد. روز اول مهرماه ما به مدرسه رفتيم اما محمدحسين به بهانه بازي كردن از منزل خارج شد ولي دوباره برگشت و بار ديگر با ما خداحافظي كرد و به مادرم گفت: مادر امروز با من قشنگ خداحافظي كن.مادرم كه فكر مي‌كرد او مي‌رود بازي و زود برمي‌گردد با لبخندي حسين را در آغوش گرفت و با هم خداحافظي كردند. حسين نيز راضي از منزل خارج شد.

سه روز از رفتنش گذشته بود كه يكي از دوستانش وسايلش را برايمان آورد و گفت: محمدحسين به جبهه رفته است. پيش از اين موضوع نيز اتفاق افتاده بود كه او چند روز از خانه دور باشد. زمان درگيري كردستان او يك هفته به خانه نيامده بود و روزي نيروهاي كميته كردستان او را به منزل آوردند و خواستند از مادرم تعهد بگيرند كه ديگر اجازه ندهد محمدحسين با اين سن كم به كردستان برود ولي او در جوابشان گفت: مادرم سواد ندارد برگه تعهد امضا كند من خودم برگه را امضا مي‌كنم با اين شرط كه هر كجا كه امام دستور بدهند من مي‌روم. سال 1359 نيز امام فرمودند: همه‌ آحاد ملت ايران بسيج شوند. پس ديگر توقعي نبود كه محمدحسين در خانه بماند او رفت تا به نداي امامش لبيك گويد.

روز 13 آبان ماه من با خانواده‌ام سر سفره نشسته بوديم كه ناگهان راديو اعلام كرد يك نوجوان 13 ساله‌اي زير تانك رفته و شهيد شده است. مادرم لقمه از دستش افتاد و گفت: اين محمدحسين من است.در آن لحظه پدرم گفت: نه محمدحسين چنين كاري را انجام نمي‌دهد حتما از بچه‌هاي خرمشهر بوده است.يك هفته از اين حادثه گذشت كه آقاي مصطفوي– ايشان نيز شهيد شده‌اند – به در منزل ما آمدند و خبر شهادت محمدحسين را به پدرم دادند.

روزي مادرم در آشپزخانه بود كه محمدحسين وارد شد. مادرم از او پرسيد: كجا بودي؟ جواب داد كنار قبرم. مادرم تعجب كرد. حسين ادامه داد: محل دفن من قطعه 24 بهشت‌ زهرا (س) كنار مزار آيت‌الله طالقاني است و بعد از شهادت محمدحسين، زماني كه سنگ قبرش را گذاشتيم ديديم كه پيش‌گويي او به واقعيت پيوسته است. محمدحسين ساده و بي‌آلايش زندگي مي‌كرد و هميشه مي‌خواست مانند رزمندگان در جبهه‌ها سختي‌ها را تحمل كند و فقط به قرب خداوند و رضايت او فكر مي‌كرد.

مادرم هميشه بي‌قرار بود و براي محمدحسين گريه مي‌كرد. روزي مادرم خيلي خوشحال به نظر مي‌رسيد از او علت خوشحاليش را پرسيدم،گفت: ديشب محمدحسين را در خواب ديدم كه به من گفت:مادر چرا ناراحتي،دور من مي‌چرخيد و مي‌گفت:من سالم هستم، در كنار مولايم ابا‌عبدالله (ع) هستم و براي شما دعا مي‌كنم. از آن روز به بعد ديگر مادرم براي محمدحسين گريه نمي‌كند بلكه با شنيدن نام محمد حسين لبخند مي‌زند و به او افتخار مي‌كند.

سخن هم رزمان:

عمليات كه شروع شد در كوچه هشت‌متري در خرمشهر «محمدرضا شمس» دوست حسين زخمي شد و حسين او را به عقب كشاند. شمس به رزمندگان گفت: حسين ريزه را بگيريد. آنها برگشتند و ديدند حسين به طرف تانك‌ با نارنجك‌هايي كه به كمر بسته است، مي‌دود. زانوهايش زخمي شده بود با زانو به زمين خورد و بعد از شش دقيقه ناگهان تانك دشمن منفجر شد و شروع به سوختن كرد . نيروهاي دشمن كه گمان كردند نيروهاي كمكي آمده است عقب‌نشيني كردند و در اين ميان دوستان حسين به كنار تانك رفتند تا جنازه‌اش را پيدا كنند. شهيد بختياري كه آن زمان فرمانده گردانشان بود،كنار چرخ‌هاي تانك زانو زد و شروع كرد به گريه كردن.پيكر سوخته حسين را جمع‌آوري كردند و بازگرداندند.

 

نحوه شهادت:

روز هشتم آبان 1359، محمدحسين فهميده به اتفاق دوست شهيدش محمدرضا شمس ـ كه در يك سنگر بودند ـ در هجوم عراقي‌ها، محاصره مي‌شوند. محمدرضا شمس، زخمي مي‌شود و حسين با سختي و زحمت زياد او را به پشت خط مي‌رساند وقتي به سنگر بر مي‌گردد، مي‌بيند كه پنج تانك عراقي به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل عام آنها هستند. محمدحسين در حالي كه تعدادي نارنجك به كمر خود بسته بود به طرف تانك‌ها حركت مي‌كند. تيري به پاي او مي‌خورد اما در همان حال موفق مي‌شود خود را به تانك پيش رو برساند. خود را به زير تانك مي‌اندازد و تانك منفجر مي‌شود. دشمن در اين حال تصور مي‌كند كه حمله‌اي صورت گرفته و با سرعت تانك‌ها را رها كرده و فرار مي‌كند؛ در نتيجه، حلقه محاصره شكسته می شود.

فهمیده در بیان امام خمینی«ره» و رهبری

رهبر معظم انقلاب ، می فرمایند:

 زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی ، شهید فهمیده از اصالت های دفاع مقدس می باشد .

مقام معظم رهبری د ردیدار با خانواده او در رابطه با فداکاری و شجاعت او فرمودند:

 بروز چنین حوادثی که از تربیت صحیح واصالت های خانوادگی است ، صرفا درمحیط های اسلامی جلوه گری و نور افشانی می کند .

امام خمینی «ره » در جمله معروف خود اهمیت این موضوع را به همگان ثابت کردند:

رهبر ما آن طفل دوازده ساله‌اي است كه با قلب كوچك خود ، كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم و خود نيز شربت شهادت نوشيد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 26
  • بازدید کلی : 398